الگوی تکرار شونده سنجاب پرنده و جمعا دو امتیاز منفی

گرایی در المپیک توکیو سه بار از فن سنجاب پرنده استفاده کرد که فقط بار اول از آن نتیجه گرفت.

سنجاب پرنده در المپیک توکیو به یکی از ترندهای جستجو تبدیل شد. به حدی که وقتی می‌زدی سنجاب پرنده، قبل از جانوری به اسم سنجاب پرنده، تصاویر و اخبار و ویدئوهای مربوط به کشتی محمدعلی گرایی در المپیک توکیو می‌اومد!

اما این فن نهایتا در سه بازی پیاپی دقیقا در یک فاصله زمانی مشخص باقیمونده از پایان بازی توسط محمدعلی گرایی اجرا شد و در مجموع، منفی دو امتیاز براش به همراه داشت!

چطوری؟

بار اول: این سنجاب پرنده بود یا بشقاب‌پرنده؟

تمام تیم کرواسی مبهوت مونده بودند که این چه فنی بود…! خود کشتی‌گیر کروات به داور اشاره می‌کرد که همچین چیزی در کشتی نداریم و اشاره می‌کرد که این‌طوری پریدن روی کول من، نه‌تنها امتیاز نداره، بلکه قطعا خطا است… حریف طوری تعجب کرده بود که انگار به جای سنجاب پرنده، بشقاب‌پرنده دیده!

اما خوشبختانه داوران مسابقه این فن رو خیلی خوب می‌شناختند و به گرایی دو امتیاز دادند و گرایی با این فن که در فاصله ۲۰ ثانیه آخر بازی زد، تونست بازی رو به تساوی بکشه و به دلیل گرفتن امتیاز آخر، به نیمه‌نهایی صعود کنه.

این مسئله به دو دلیل به شدت معروف شد و در همون فاصله چند ساعته تا دیدار نیمه‌نهایی، خبرهای زیادی درباره‌اش منتشر شد.

  • چون گرایی ۵-۱ از حریفش عقب بود، اما تونسته بود بازی رو به تساوی بکشه، که این خودش جذابیت خاصی داشت.
  • علاوه بر اون، با یک فن کم‌تر شناخته شده و سینمایی تونسته بود به مرحله نیمه‌نهایی صعود کنه.

بار دوم: روی من که از این فن‌ها نزن داداش!

انقدر این فن سریع مشهور شد که فکر می‌کنم اگر گرایی در همون روز در خیابون روی یه آدم معمولی طرفدار کشتی می‌خواست این فن رو اجرا کنه، اون آدم آمادگی ذهنی خوردن چنین فنی رو داشت!

وقتی در بازی نیمه‌نهایی باز هم در شرایطی که محمدعلی گرایی از حریفش عقب بود و کمتر از ۲۰ ثانیه به پایان بازی مونده بود، واکنش کشتی‌گیر مجار در برابر اجرای فن سنجاب پرنده طوری بود که انگار واقعا می‌خواست یه سنجاب رو از خودش دفع کنه! خیلی راحت با دستش سنجاب رو انداخت کنار!

نکته عجیب بازی نیمه‌نهایی مقابل کشتی‌گیر مجارستان این بود که گرایی به دلیل اعتراضی که به تصمیمات داور داشت، در یک فاصله کوتاه انگار خودش رو باخت و ۶ امتیاز از دست داد. اما دوباره مثل بازی قبلی که ۵-۱ عقب بود، سعی کرد که ۶-۱ این بازی رو هم جبران کنه و تا ۶-۵ هم پیش رفت. اما درست بعد از اجرای ناموفق فن مشهورش و یک تلاش دیگه برای کمرگیری، در حالی که ۸ ثانیه از بازی مونده بود و فقط یک امتیاز عقب بود، با خستگی و ناامیدی روی تشک نشست و ادامه نداد تا وقت تموم بشه!

بار سوم: پریدن سنجاب در دام شکارچی

در سومین تلاش برای اجرای همون فن مشهور، در سومین بازی پیاپی، در بالاترین سطح کشتی جهان، در المپیک که تمام جزئیات مهارت‌های تمام حریفان بارها و بارها مورد بررسی قرار می‌گیره، محمدعلی گرایی با اجرای سنجاب پرنده ۴ امتیاز از دست داد تا ۱۳-۳ عقب بیفته و کشتی پیش از تموم شدن وقت قانونی به علت اختلاف ۱۰ امتیازی به پایان برسه!

آمادگی کشتی‌گیر ژاپنی برای گرفتن گرایی روی هوا به قدری بود که انگار تمام طول بازی منتظر بود همچین حرکتی رو بزنه و بگیره بندازش روی پل و چهار امتیاز بگیره…

این بار هم گرایی عقب بود، ۱۴ ثانیه آخر بازی بود و حریف هم دو بار از نزدیک، از همین کشتی‌گیر، در همین شرایط زمانی باقی‌مونده از مسابقه همین فن رو دیده بود.

الگوی تکرار شونده و نظریه بازی

وقتی یک تکنیک یا استراتژی یا فن به یک الگوی تکرارشونده می‌رسه، رقبا اون الگو رو شناسایی می‌کنند و برای مقابله باهاش برنامه‌ریزی می‌کنند. موضوع الگوی تکرار شونده در اغلب مدل‌های نظریه بازی از جمله بازی نبرد جنسیت با حالت پویا و معمای زندانی، دقیقا چیزیه که پیش‌بینی رفتار رو ممکن می‌کنه.

یک چیز دیگری که فکر می‌کنم تصمیم‌گیری و پرهیز از این الگوی تکراری رو برای گرایی بسیار سخت کرد، وجود تماشاچی بود. طبق نظریه بازی شاهین و قمری گرایی با ویژگی‌هایی مثل جنگندگی و بازگشت غیرمنتظره شناخته شده بود و معتقدم تا مدت‌ها فن سنجاب پرنده رو مال خود کرد. فکر می‌کنم این باعث شد که در بازی‌های بعدی خیلی از عقب افتادن نترسه و در لحظاتی پایانی پریدن رو چاره کارش بدونه.

اگر هیچ کس آن تکنیک را استفاده نمی‌کند

یک موضوع دیگه اینکه وقتی مثلا در کشتی فن بارانداز بسیار متداوله، قاعدتا دلیلش اینه که با ریسک کم قابل انجامه… به همین ترتیب اگر یک فن انقدر غریبه که حریف اصلا نمی‌دونه چنین فنی هم وجود داره، باید نتیجه گرفت که اجرای اون فن حتما با ریسک زیادی همراهه.

فکر می‌کنم ریسک بالای چنین فنی رو در مسابقات المپیک توکیو دیدیم. بار اول دو امتیاز، بار دوم حتی اجرا نشد، بار سوم چهار امتیاز هم برای حریف به همراه داشت!

توصیه

۱-
پیشنهاد می‌کنم قبل از پیش گرفتن یک استراتژی، به فکر استراتژی خروج باشین.

۲-
اگر کسب‌وکار یا استارتاپی دارین که براتون خیلی عزیزه، حتما در نظر بگیرین که وجود تماشاچی و افتادن در دام عناوینی که برای خودتون درست کردین چقدر می‌تونه خطرناک باشه و منجر به شکست استارتاپ یا کسب‌‌وکار بشه.

۳-
وقتی یک ایده‌ای به ذهنتون رسید که حس کردین خیلی نابه، به اجرایی شدنش شک کنین. ببینین چرا دیگران همین ایده رو اجرا نکردند.

۴-
وقتی یک بار یک نشانک ضعیف از موفق نشدن دیدین، در نظر بگیرین که این نشانک ضعیف ممکنه تکرار و تبدیل به روند اصلی بشه!


ویدئوها رو از ویدئوهای سایت varzesh3 جدا کردم. سه تا ویدئو رو پشت سر هم ببینید:

موضوع مرتبط:

ارزش پول ملی چقدر است؟

در حال حاضر ریال در تبدیل به دلار، بی‌ارزش‌ترین پول دنیاست! سوال اینه که اگر چهار صفر از واحد پول حذف کنیم، ارزش پول ملی بیشتر میشه؟

رقابت ایران و سیرالئون

اخیرا ارزش پول ملی ایران در تبدیل به دلار، از تمام پول‌های جهان کمتر شد؛ حتی از سیرالئون!

چند سوال برام مطرح شد:

  • اگر یه کسب‌وکار داشته باشم، در ایران توسعه میدم یا در سیرالئون؟
  • اگه بخوام پول پس‌انداز کنم، تومن نگه می‌دارم یا پول سیرالئون؟
  • با معادل ریالی یکسان، الان در سیرالئون برام کار پیدا بشه میرم؟

حالا سیرالئون نه؛ جاش بذارین پاکستان. پاکستان هم نه؛ ترکیه. باز هم جواب دادن به این سوال‌ها راحت نیست:

تا چه کاری باشه، چقدر پس‌انداز باشه، چه شغلی باشه…

تا شما کی باشین؟

  • اگه ارزش پول انقدر داره پایین میره، چرا همه ملت یک‌نوا سعی نمی‌کنن بالا بره؟
  • اصلا چرا پایین اومده؟
  • اومدیم یکی هیچ وقت در زندگیش مستقیما با دلار سروکار نداشته باشه، ولی مقادیر زیادی از پول ایران داشته باشه. ارزش دلار براش چقدره؟

سهم بازار از بازار ریال

فرض کنین شما شاه اتیوپی باشین که البته الان پولش از ریال گرون‌تره. اقتصاد خوبی ندارین، ولی سهم زیادی ازش دارین… به همین ترتیب وقتی تقاضا برای ریال کم بشه و شما همه ریال‌ها رو به قیمت ارزون بخرین، اون‌وقت با سهمی که از بازار ریال به‌دست آوردین، خیلی کارها میشه کرد.

برعکسش هم هست. الان گرون‌ترین پول جهان کدومه؟ فرض کنین شما یک واحد هم ازش ندارین…

میزان تقاضای پول چین و هند

در ادبیات عمومی اقتصاد، مولفه‌های ارزش پول ملی به پشتوانه پول و خزائن حکومت مربوطه. ولی فکر می‌کنم پول‌های مجازی نشون دادن که این مولفه اصلی نیست.
چین و هند هرکدوم بیش از یک میلیارد نفر جمعیت دارن و حدود یک‌سوم جمعیت جهان مستقیما از واحد پول چین و هند استفاده می‌کنن. اگر پولشون نسبت به دلار ضعیف یا قوی بشه، باز هم یک‌سوم جهان از همون واحدهای پول استفاده می‌کنن.
مسلما یکی از مولفه‌های ارزش‌مندی پول – مثل هر چیز دیگری – میزان تقاضاشه.

ارزش بیت کوین !

پول‌های الکترونیکی نظیر بیت کوین پشتوانه حکومتی ندارن – یا لااقل به نظر می‌رسه ندارن. افزایش قیمتشون در مقایسه با دلار هم در اثر تقاضا پیش اومد. حالا ارزش بیت کوین چقدره؟

سوال: برای کی؟

توضیح: من آشنایی با بیت کوین ندارم و پولی که پشتوانه رسمی نداره رو توصیه نمی‌کنم.

امکان معامله یک پول

پول‌های الکترونیکی فقط بین دارندگان و یا متقاضیانشون ممکنه ارزشمند باشن. چون شما عملا نمی‌تونین به بانک مراجعه کنین و به صورت رسمی و قانونی بیت کوین بخرین. فعلا با بیت کوین حتی نمی‌تونین تاکسی سوار بشین.

به همین ترتیب فکر کنین با پول یک کشوری – که فرقی هم نمی‌کنه چه کشوری باشه، چون پول همه کشورها از ریال ایران گرون‌تره – بخواین بستنی بخرین. اگر فروشنده ندونه پولی که از شما می‌خره رو بعدا چجوری می‌تونه تبدیل کنه به واحدی که برای خودش ارزشمنده، اسکناس‌های شما براش با کاغذرنگی فرقی پیدا نمی‌کنه!

موضوع مرتبط: لایک و علیک لایک! و مخترع لایک که از اختراعش پشیمونه!

کاهش ارزش پول ملی

وقتی خود دولت هم در توضیح مشکلاتش بیان می‌کنه که فلان مقدار دلار بلوکه شده، نشون میده که در خارج از کشور، ریال کاری ازش بر نمیاد.
این که قیمت هرچیزی در بازار ایران با نوسان دلار بالا و پایین بشه، اعتبار ریال رو پایین میاره. یعنی کمتر چیزی در بازار ما هست که ارزشش با ریال سنجیده بشه. پس عملا تقاضا برای ریال حتی در داخل کشور هم کاهش پیدا می‌کنه.

افزایش ارزش پول ملی با حذف ۴ صفر

اگه معیار ارزش پول، مقایسه با دلار باشه، با حذف ۴ صفر از جلوی پول ایران، وضعیتمون در جدول خیلی بهتر میشه و رقبا رو یکی پس از دیگری پشت سر می‌ذاریم!

جمع‌بندی

پول هم ارزشش مثل اسلحه است: بستگی داره دست کی باشه.

نوشته مرتبط: نظریه بازی شاهین و قمری در حضور تماشاچی

برای آشنایی بیشتر با سازوکار اقتصاد رفتاری، پیشنهاد می‌کنم مطالب مرتبط با کاربرد نظریه بازی را بیشتر بخونین.

بازی نبرد جنسیت با حالت پویا – نظریه بازی

نبرد جنسیت یکی از انواع نظریه بازی است که نشون میده چطور طرفین بازی، ترجیح میدن به جای رقابت، با هم توافق کنند.
عوامل متعددی در این بین هست از جمله تعداد دورهای بازی و حضور تماشاچی یا داشتن اطلاعات نابرابر که بر نحوه توافقشون تاثیر می‌ذاره.

بازی نبرد جنسیت حالتی را توضیح میده که یک زوج، برای اینکه بتونند اوقات فراقتشون را با هم بگذرونند، مجبور میشن با هم توافق کنند. مثلا پسر دوست داره فوتبال تماشا کنه، هم‌زمان دختر می‌خواد یه برنامه دیگه را ببینه. حالت‌های مختلفی پیش میاد تا یکی به نفع دیگری کوتاه بیاد.

ولی عموما در توضیح این بازی، حالت‌های سوءاستفاده را هم مطرح می‌کنند؛ خصوصا وقتی که بازی به نحوی پویا برقرار باشه که یکی از طرفین، قبل از دیگری امکان تصمیم‌گرفتن داشته باشه. این باعث میشه که طرف مقابل برای ادامه همکاری و ادامه ارتباط، بر اساس اقدام طرف مقابل تصمیم بگیره و اقدام کنه…

نبرد جنسیت یا نبرد تمدن‌ها؟

طبعا تقلیل دادن چنین رقابتی به نبرد جنسیت و دعوای زن و شوهر و نساختن خانواده عروس و داماد، ساده‌انگارانه است. بسیاری از مذاکرات سیاسی کشورها برای تصمیم‌گیری مسالمت‌آمیز درباره یک موضوع استراتژیک را هم میشه مصداق همین دونست.

چرا؟ چون همین‌که با اولین مخالفت و اولین رقابت، با هم نمی‌جنگند، نشون میده – صرف نظر از علت – ترجیح میدن که با هم توافق کنند و فعالیت‌های اقتصادی را به کمک هم انجام بدهند.

انواع مثال میشه برای توافق در چنین مواردی بیان کرد. ولی چه حالت‌هایی این بازی را سخت و فرسایشی می‌کنه؟

نبرد جنسیت با اطلاعات نابرابر

فرض کنیم یکی از طرفین نسبت به دیگری اطلاعات بیشتری از شرایط آینده داره.

مثلا در روزی که پسر منتظر فوتباله، رویداد مهمی وجود داره که باعث خواهد شد فوتبال را پخش نکنند. اگر دختر این را بدونه، جلوتر می‌تونه بپذیره که فوتبال را ببینند، و بعد ساعتش که رسید، بگه «ای بابا! حالا که فوتبال نشون نداد، پس بزنیم اون یکی کانال، و هی برگردیم روی همین کانال ببینیم شروع میشه یا نه…»

حالا فرض کنیم در این فاصله، پسر هم متوجه شده که در اون شب، فوتبال را نشون نخواهند داد؛ ولی به روی خودش نمیاره و منتظر میشه تا ساعتش برسه و حدس میزنه که دختره از این موقعیت، استفاده خواهد کرد و برنامه مورد علاقه خودش را خواهد دید. حالا سه‌تا انتخاب داره:

  • به روی خودش نیاره و بذاره همون چیزی که دختر می‌خواد اتفاق بیفته…
  • وقتی ساعت فوتبال رسید، به بهانه اینکه قبلا اون زمان را رزرو کرده بوده، به نفع خودش برنامه دیگری را جایگزین کنه…
  • زودتر به دختر بگه که قراره فوتبال را پخش نکنند تا از اعتبار فوتبال دیدنش خرج نکنه و بتونه یه باری که فوتبال هست، واقعا بشینه و تماشا کنه.

باز هم میشه نوشت، ولی یه مثال عمومی دیگه هم برای این حالت مطرح می‌کنند:

اطلاعات نابرابر و دسترسی نداشتن به طرف مقابل

حالا فرض کنیم هیچ کدوم از طرفین، قصد امتیاز گرفتن از دیگری را ندارند ولی الان پیش هم نیستند و به هم دسترسی ندارند و نمی‌دونند طرف مقابل چه تصمیمی خواهد گرفت.

فرض کنیم پسر میخواد بلیط یکی از دو فیلم را بگیره، ولی تلفن قطع شده و پسر مطمئن نیست بالاخره کدوم فیلم را بگیره. می‌دونه که هر کدوم را بگیره، دختر برای اینکه با هم باشن، مخالفتی نخواهد کرد. منتها فیلمی که دختر ترجیح میده، بلیط‌های باقی‌مونده‌اش در جاهای راحتی نیستند و اگر دختر این را می‌دونست، فیلم دیگه را انتخاب می‌کرد… پسر باید بلیط کدوم فیلم را بگیره؟

در حالت تئوریک، اگر دیگه امکان تماس وجود نمی‌داشت، دختر در ساعت مقرر، احتمالا می‌رفت به سینمایی که فیلم مورد علاقه پسر را نشون میده، چون حدس میزد که پسر، اون را انتخاب کرده. در مقابل، پسر می‌رفت به سینمایی که فیلم مورد علاقه دختر را نشون میده، چون حدس میزد که دختر فکر می‌کنه پسره برای ابراز محبت، بلیط اون فیلم را براش می‌گیره!

نوشته‌ مرتبط: برنامه ریزی سناریو محور و پریدن اپیزودیک به آینده مثل فیلم خانه پدری و نمایش بداهه

تعداد تکرار به عنوان عامل تاثیرگذار بر تصمیم‌گیری

نهایتا چیزی که باعث میشه دو طرف با هم توافق کنند یا اینکه به نفع همدیگه کنار بکشند، اینه که این بازی چند دور دیگه ادامه خواهد داشت؟ طبعا اگر طرفین به فکر حفظ رابطه مسالمت‌آمیز در بلندمدت باشند، طوری بازی خواهند که همه امتیازها به نفع خودشون جمع نشه.

به این ترتیب، در بازی‌های تکرارشونده نبرد جنسیت ، معمولا برنامه‌ریزی و تعیین رژیم معین برای استفاده از منابع – که می‌تونه زمان، مکان، امکانات، پول و امثال این‌ها باشه – ضرورت پیدا می‌کنه.

توافق در حضور تماشاچی

رقابت در حضور تماشاچی در اینکه طرفین چه طور با هم توافق کنند یا اینکه چند دور دیگه بازی را ادامه بدهند، بسیار موثره.

فرض کنیم پسر ترجیح میده زور بگه. بعدا دختر به دوستاشون نمیگه؟ خانواده چی میگن؟ این کار در جامعه چه تصویری ازشون ایجاد میکنه؟

کاری به روابط بین‌المللی ندارم، چون به سواد و تجربه من این چیزا نمی‌خوره. ولی قاعدتا اکثر مواقعی که به جای جنگ، دو تا کشور با هم توافق کنند، احتمالا متاثر از وجود نهادها و رسانه‌های بین‌المللیه. چون هر دو طرف می‌دونند که رسانه‌ها بعدا دنبال مقصر خواهند گشت. بنابراین تا جایی که جا داره احتمالا از هم امتیاز می‌گیرند، اما آخرش با هم توافق می‌کنند تا وجهه یک کشور متمدن را از خودشون نشون بدهند.

مطالعه بیشتر:

توضیح فرایند شکست استارتاپ از طریق نظریه بازی شاهین و قمری

چی باعث می‌شه یک استارتاپ شکست را نپذیره؟ در این نوشته از طریق نظریه بازی شاهین و قمری تلاش کردم فرایند شکست استارتاپ را تحلیل کنم.

شکست استارتاپ به عوامل متعددی بستگی داره که از حوزه تجربه من خارجه… ولی از طریق نظریه بازی شاهین و قُمری، می‌شه تا حد زیادی این مسئله را توضیح داد.

بازی شاهین و قمری

احتمالا با نظریه بازی شاهین و قمری آشنا هستید: آدم‌ها در رقابت بر سر یک منفعت مشخص، یا مثل شاهین با رقیبشون می‌جنگند، یا مثل قمری فرار می‌کنند.

اگر هزینه رقابت کم باشه، و طرف مطمئن نباشه که در رقابت پیروز می‌شه یا نه، احتمالا رقابت را انتخاب می‌کنه.

اگر از بین رقبا یا افراد مهم، تماشاچی هم وجود داشته باشه که شاهد تصمیم‌گیری هستند، باز به احتمال زیاد، فرد تصمیم می‌گیره که رقابت کنه. چون اگر به راحتی فرار کنه، برچسب ترسو بودن می‌خوره…

پیشنهاد میکنم قبل از ادامه، این نوشته را بخونید: بازی شاهین و قمری – برای شما رقابت بهتره یا فرار؟! لینکش در یک صفحه جدید باز می‌شه. بنابراین به راحتی می‌تونید به این نوشته برگردید.

استارتاپی‌ها شاهین هستند یا قمری؟

خوب در این که شکی نیست که کسی که ترجیح میده به جای کارمندی یا مشاوره، بره کسب‌وکاری راه بیندازه، یعنی سرش درد می‌کنه برای رقابت… پس حتما رفتاری مثل شاهین از خودش نشون میده تا بتونه در بازار، با رقبای قدیمی و بزرگ، با هم‌قطارهای خودش، همچنین با رقبای احتمالی که هنوز وارد بازار نشدند، رقابت کنه.

خوب حالا اگر شاهین هستند، عامل مناقشه کجاست؟

  • اینه که خوب نمی‌جنگند؟
  • شاهین خوبی نیستند؟!
  • قمری بودند، ولی فکر کردند شاهین‌اند؟

شکست استارتاپ قُمری‌ها

طبیعتا در این نوشته کاری به قمری‌ها نداریم. کسی که قبل از شروع رقابت، می‌دونه که باید پا به فرار بذاره، از اول اشتباه کرده که وارد فضای استارتاپی شده. ولی بد نیست ببینیم چی می‌شه که با وجود قمری بودن، بعضی‌ها تصمیم می‌گیرند وارد فضای استارتاپ بشوند؟

  • دلشون به شرکای توانمند قرصه. یعنی قمری‌ای هستند که با شاهین می‌پره.
  • فکر می‌کنند اگر وارد شتاب‌دهنده بشوند، موفقیتشون تضمین می‌شه، یا اگر هم با شکست مواجه بشوند، چیز زیادی را از دست نمی‌دهند. یعنی قمری‌ای هستند که در آشیانه‌ی شاهین لونه می‌کنند.
  • شاید هم خبر ندارند که نمی‌تونند… این‌ها موضوع این نوشته نیستند.

اگر یک فرد قوی در یک تیم استارتاپی باشه که بقیه به امید او امیداورند که موفق بشوند، ممکنه بتونند شروع خوبی داشته باشند، اما با توسعه فعالیت‌ها و رشد سازمانی، تاثیر اون فرد یا افراد توانمندی که در تیم کوچک اولیه بسیار موثر بودند، به مرور زمان، کم‌ و کمتر می‌شه. ربطی هم به مقدار انگیزه و سواری مجانی بقیه نداره. یه امر مسلّمه که استارتاپ تا به رشد و بلوغ نرسه، باید تمام افرادش شاهین باشند. اگر در هسته اولیه‌ حتی یک قُمری وجود داشته باشه، شکست استارتاپ تقریبا قطعیه.

شکست استارتاپ شاهین‌ها

یه داستان هست که می‌گه:

یکی خواست شمشیر بخره، از فروشنده پرسید این چرا انقدر گرونه؟ جواب داد برای اینکه هندیه. پرسید مگه شمشیر هندی چجوریه؟ گفت یعنی به هرچیزی بزنی نصف می‌کنه.

گفت بزنش به این سنگ ببینیم چی می‌شه.

زدند، شمشیر نصف شد!

پرسید مگه شمشیر هندی نبود؟ فروشنده جواب داد: چرا! ولی سنگ، هندی‌تر بود.

حالا برگردیم به بازی شاهین و قمری:

اگر یک تیم با روحیات خستگی‌ناپذیر و امید و برنامه قطعی و مشخص هم وارد عرصه استارتاپ بشوند، باز باید یادشون باشه که قواعد بازی در شروع، با قواعد بازی در ادامه، لزوما یکی نیستند. هرچی تیم و بازار یک استارتاپ رشد بکنه، شکست استارتاپ هم سهمگین‌تر می‌شه. چون با رقبای بزرگ‌تری مواجه می‌شه. چون موانع بزرگ‌تری بر سر راهش ایجاد می‌شه. یعنی برای اینکه بتونه لقمه‌های بزرگ‌تری برداره یا طعمه‌های بزرگ‌تری را شکار کنه، لازمه با شاهین‌های بیشتری بجنگه. حتی اگر زورش به همه شاهین‌ها هم برسه، تقریبا در یک رقابت همیشگی به سر خواهد برد و این باعث استهلاک نیرو و افزایش هزینه‌های رقابت می‌شه.

شکست در حضور تماشاچی!

حالا فرص کنید که تماشاچی‌هایی دارند این نزاع را مشاهده می‌کنند و منتظر پیروزی استارتاپ هستند:

  • همکلاسی‌های سابق که همه دکتر و مهندس شدند، و تیم استارتاپ اگر موفق بشه، از همه اون‌ها موفق‌تر می‌شه…
  • خانواده‌ها که به موفقیت فرزندانشون امیدوارند و تیم، نمی‌خواد موجب سرافکندگی اون‌ها بشه…
  • مشتری‌هایی که جذب استارتاپ شدند و از دست دادنشون سخته…
  • مربی‌ها و منتورهایی که در طول چرخه‌های شتاب‌دهی با اعضای تیم چشم‌توچشم بودند و حالا اعضای تیم، نمی‌خواهند به نظر جوجه بیایند! اتفاقا یکی از اسم‌های این بازی شاهین و قمری، بازی جوجه است. چون شاهین‌ها سعی می‌کنند بجنگند تا جوجه به نظر نیاند…
  • اینستاگرام و وب‌سایت و پرسنال‌برندهایی که ایجاد شده، فیلم‌های آپارات، کانال تلگرام و … همه اعضایی دارند که مسیر رشد استارتاپ را دارند رصد می‌کنند…

و انواع مثال دیگه می‌شه زد که منتظرند موفقیت استارتاپ را ببینند. حالا اگر قرار باشه یک استارتاپ از چرخه رقابت بیرون بکشه، همه این‌ها دارند می‌بینند و این علاوه بر هزینه‌های مالی، هزینه اجتماعی زیادی ایجاد می‌کنه.

چه موقع باید شکست استارتاپ را پذیرفت؟

جوابش خیلی روشنه: قبل از اینکه هزینه خروج، غیرقابل تحمل بشه. ولی خوب تشخیص همین هم مشکله. معمولا خطای هزینه از دست رفته، باعث می‌شه که استارتاپ‌ها فکر کنند که اگر کمی دیگه ادامه بدهند، شاید خوش‌شانسی بیارند و همه اون اتفاقاتی که منتظرش بودند، همه با هم رخ بدهند. به عبارت دیگه، طرف با خودش می‌گه تا اینجا که اومدم، انقدر که هزینه کردم، بذار یه کم دیگه هم ادامه می‌دیم. بذار این ماه هم حقوق بر نمی‌داریم، بذار با مشتری‌های کوچیک شروع نکنیم، بابت پول‌های کم وقت نذاریم، برند قوی داشته باشیم و…

ولی واقعیت اینه که اگر قرار باشه شکستی در پیش باشه، همون بهتر که برندی شکل نگرفته باشه!

وقتی قبل از موفقیت، استارتاپ‌ها برندینگ می‌کنند، هزینه‌های اجتماعی خروج به شدت بالا می‌ره. یعنی هی دارند برای رقابتشون تماشاچی جمع می‌کنند. هرچه تماشاچی بیشتر، انگیزه برای رقابت شدیدتر بیشتر… و اگر توان رقابت وجود نداشته باشه، هرچه رقابت شدیدتر، شکست سنگین‌تر!

ولی کسب‌وکارهای بزرگ متعددی وجود دارند که حاضرند از استارتاپی‌هایی که از شکست استارتاپ درس گرفتند، در رده‌های بالا با حقوق‌های خوب بهره ببرند. به شرطی که تجربه شکست، وافعا موجب یادگیری شده باشه. مسلما کسی که یک بار با تمام وجودش تجربه کرده که چی باعث شکستش شده، بار بعدی حواسش را جمع می‌کنه و این برای کسب‌وکارها معمولا جذابه.

یه راه دیگه هم فروش استارتاپ، قبل از افتادن در سرازیری است. یعنی به محض اینکه ضعیف‌ترین نشانه‌های رکود دریافت شد، توان رقابت، دوباره سنجیده بشه تا اگر کافی نیست، دو دستی استارتاپ تقدیم رقبا بشه! سخته، ولی اون‌هایی که این کار را کردند، لااقل عنوانشون به جای شکست‌خورده، شده فروشنده استارتاپ مثلا…

خلاصه

خیلی مهمه که یک تیم از افراد پرتلاش و پرانرژی و مثبت‌اندیش برای ایجاد یک استارتاپ جمع بشه. اما هرچقدر هم که درجه یک باشند، لازمه که توجه کنیم که با رشد سازمان و جذب نیروهای جدید و سروکلّه زدن با مشتری‌های متعدد واقعی، اثربخشی هسته اولیه استارتاپ، کم و کمتر می‌شه.

از طرف دیگه، با توسعه بازار، رقبای بزرگ‌تری سر راه استارتاپ حاضر می‌شوند و تنها چیزی که برای رقبا می‌خواهند، شکست استارتاپ رقیبه! متاسفانه همینه. معنی این حرف این نیست که لزوما کارشکنی می‌کنند یا با روش‌های غیراخلاقی و غیرقانونی سعی می‌کنند رقبا را حذف کنند. بلکه همین‌که خم و چم بازار و جذب مشتری و قیمت‌گذاری را می‌دانند، خود به خود عرصه بر استارتاپ‌های تازه تنگ می‌شه.

در چنین شرایطی، برنامه‌ریزی سناریو محور و داشتن استراتژی خروج مناسب برای جلوگیری از اتلاف اعتبار و انگیزه، مهمتر از چسبیدن به هزینه از دست رفته است.

با آرزوی موفقیت.

مطالعه بیشتر:

نظریه بازی شاهین و فاخته در حضور تماشاچی

برای اینکه برچسب ترسو و بازنده نخورید بهتر است مثل شاهین بجنگید یا مثل قمری فرار کنید؟

بازی شاهین و فاخته را بازی شاهین و قمری هم ترجمه کرده‌اند. فاخته و قمری هر دو از خانواده کبوتر هستند. انگلیسی‌ش این است: Hawk-Dove Game.

این یکی از مدل‌های نظریه بازی است که توضیح می‌دهد اعضای یک جامعه چگونه انتخاب می‌کنند بجنگند یا بترسند. فرقی نمی‌کند این جامعه جامعه‌ای از انسان‌ها باشد، یا جامعه‌ای از حیوانات، یا جامعه‌ای از کشورها، یا حتی جامعه‌ای از کبوترها… عده‌ای حمله می‌کنند و عده‌ای فرار…

اما حضور تماشاچی می‌تواند رقابت شاهین و فاخته را به رقابت شاهین و شاهین تبدیل کند و تمام پیش‌بینی‌ها را درباره مغلوب شدن فاخته به هم بزند…

حالا فرض کنید ناگهان حضور تماشاچی حذف یا محدود شود!
این مسئله می‌تواند روی تصمیم فاخته به ادامه رقابت تاثیر بگذارد…

قبل از بررسی اهمیت حضور یا حذف تماشاچی، این مدل را مرور کنیم:

۱

رقابت شاهین با فاخته

شاهین، حمله می‌کند و فاخته فرار می‌کند. بنابراین اصلا دعوایی صورت نمی‌گیرد. یکی می‌ترساند و دیگری می‌ترسد. یعنی به همین سادگی شاهین صاحب تمام غذا می‌شود و به فاخته هم هیچ‌چی نمی‌رسد؛ اما فاخته با فرار کردن به‌موقع، لااقل خودش را نجات داده است.

۲

رقابت فاخته با شاهین

این حالتی است که فاخته از مغلوب شدن خود بی‌خبر است یا اینکه گول رجزخوانی رقیبش را خورده یا شرایطی نظیر این‌ها… باز به فاخته هیچ‌چی نمی‌رسد و شاهین به راحتی همه غذا را به دست می‌آورد؛ و حتی ممکن است فاخته به کلی نابود شود.

۳

رقابت شاهین با شاهین

هر دو تهاجمی هستند و به هم آسیب می‌رسانند و پا پس نمی‌کشند. نهایتا یکی برنده می‌شود. اما ارزش چیزی که نصیبش می‌شود، کمتر از ارزش غذا است؛ چون آسیب دیده. یعنی چیزی که می‌برد این است: غذا، منهای هزینه آسیب‌دیدگی.

۴

رقابت فاخته با فاخته

ممکن است نزاع مختصری داشته باشند و با هم سر و کلّه بزنند، ولی نهایتا وقتی هر دو متوجه بشوند که جگر تکه‌پاره کردن هم را ندارند، غذا را با هم تقسیم می‌کنند. بنابراین به هر کدامشون بخشی از غذا می‌رسد.

مدل‌سازی ریاضی بازی شاهین و فاخته

برای پیش‌بینی اینکه در یک رقابت بهتر است رقابت کنند یا فرار، معمولا یک جدول ۲در۲ می‌کشند که نمونه‌اش را در این لینک دانشگاه استنفورد می‌توانید ببینید. این جدول چهارتا خانه می‌دهد که همین حالت‌های بالاست. عددگذاری به این شیوه است که مثلا عدد ۰ یعنی فاخته چیزی نمی‌برد، عدد مثلا ۱۰ یعنی شاهین همه را می‌برد. بستگی دارد کلا سر چه مقداری دعواست.
مقدار هزینه آسیب را هم یک عددی در نظر می‌گیرند.

رقابت با هزینه زیاد

فرض کنیم هزینه نزاع زیاد باشد، به حدی که از نصف ارزش غذا هم بیشتر باشد. مثلا برای یک غذا به ارزش ۱۰، هزینه جنگیدن برابر ۶ باشد. بنابراین غذایی که هر شاهین در جنگ با شاهین دیگر به‌دست می‌آورد، حداکثر می‌شود ۱۰ منهای ۶، برابر با ۴!
حالا اگر حریف هم رفتار شاهین از خود نشان دهد، هر دوشاهین به هم صدمه می‌زنند تا یکی پیروز شود و دیگری شکست بخورد. در این صورت به یکی ۴ واحد و به دیگری ۰ واحد ارزش می‌رسد. اما اگر به جای قلدری، مثل فاخته رفتار کنند و غذا را با هم نصف کنند، لااقل به هر کدامشان ۵ واحد غذا می‌رسد!

رقابت با هزینه کم

حالا اگر هزینه رقابت کمتر از نصف ارزش غذا، مثلا ۳ واحد باشد، احتمال رفتار جنگجویانه شاهین‌گونه بیشتر می‌شود. چون حتی اگر با شاهین رو‌به‌رو شود، شانس دارد ۷ واحد ارزش نصیب خود کند…

اهمیت پیش‌بینی توان مبارزه

صرف نظر از اینکه رقیب ما مثل شاهین رقابت خواهد کرد یا مثل فاخته کنار خواهد کشید، یک سوال اساسی همیشه مطرح است:

ما خودمان انگیزه رقابت و توان پرداخت هزینه آسیب‌های احتمالی را داریم یا نه؟

جمع‌بندی

تمام مواردی که یکی یک راهی را شروع می‌کند و کوتاه نمی‌آید، ناشی از این هستند که طرف می‌داند اگر کنار بکشد، حریف قدرتمندش دیگر برایش تره هم خورد نخواهد کرد؛ چه موضوع، موضوع سیاسی-اجتماعی باشد، چه کاملا کسب‌وکاری. ولی نکته اساسی این است که قبل از ورود به یک رقابت، توان خودمان را شناسایی کنیم و از کوچک‌ترین نشانه ضعف خودمان هم باخبر باشیم تا بتوانیم به موقع، مناسب‌ترین استراتژی خروج را پیش‌بینی و اجرا کنیم.

معمولا اگر توان و شرایط رقابت را داشته باشیم، به دلایل متعدد ممکن است تصمیم بگیریم دایره همتایان خودمان را گسترش بدهیم. مثلا کسب‌وکارها رقبا را در قالب اتحادیه و انجمن و زیرمجموعه و ساب‌برند و کارمند و … جمع می‌کنند تا نه‌تنها از رقابت صدمه نخورند، بلکه از این گردهمایی بهره‌مند هم بشوند.

خلاصه اینکه مدل مفهومی بازی شاهین و فاخته یکی از انواع مدل‌های تصمیم‌گیری درباره ورود به یک رقابت و مبارزه است. یکی از تکنیک‌هایی که می‌تواند به کیفیت پیش‌بینی‌ها کمک کند، برنامه‌ریزی بر پایه سناریو است. اما اگر مسائلی مثل چشم‌انداز و رسالت معنوی و اخلاق و انواع دیگر نظریه‌بازی را با این مدل ترکیب کنیم، تازه شاید به پیش‌بینی رفتار حریف یا انتخاب تصمیم مناسب نزدیک بشیم.

مطالعه بیشتر: