همه را درید، سپس ژست سانتیمانتالی گرفت و گفت:
«برای حفاظت از خودتان دریدمتان؛ تا دیگر به هنگام غضبآلودگیام به من نزدیک نشوید.»
اعتراض کردند که:
«این عاقلانه نیست!»
گفت:
«تیپ شخصیتیام حکم میکند که بدرم و شغلم هم ایجاب میکند و با این واقعیت خوشنودم و من همان گرگم که هستم.»
.گفتند:
«لااقل گوسفندها را بدر.»
گفت:
«متاسفانه همهتان آدمید و من با همین شماها سرم گرم است و راحتم؛ پس شما هم با من راحت باشید و غر نزنید.»
نوشته مرتبط: