حمیدرضا صدر و پیراهن‌های ماندگار، ماندگار شدند

حمیدرضا صدر و جنبه‌های فلسفی افکارش در قالب معرفی کتاب جذابش پیراهن‌های ماندگار و رویکردش به بحث در یک میزگرد زنده تلویزیونی.

حمیدرضا صدر و پیراهن ماندگار خودش در نویسندگی

متاسفانه حمیدرضا صدر از دنیا رفت و ندیدیم که با ویرایش‌های بعدی کتاب جذابش «پیراهن‌های ماندگار» چه کار خواهد کرد. این کتاب رو من صوتی گوش دادم با اجرای پژمان جمشیدی. صداگذاری‌های جالبی برای هر فصل کتاب شده بود که یا موسیقی‌های مرتبط با سوژه فصل بودند، یا صدای گزارش‌گران خارجی یا صدای استادیوم‌های مرتبط…

حمیدرضا صدر طبق معمول استایل خاص خودش، در این کتاب به معرفی فوتبالیست‌های مطرح تاریخ پرداخته بود، ولی در معرفی اون‌ها به جای اینکه از آمار صحبت کنه که در اینترنت هم هست، عمدتا به دلایلی جامعه‌شناسانه‌ای پرداخته بود که باعث شهرت اون‌ها شده.

مثلا به جای توصیف موفقیت‌های دل‌پیرو، برای دل‌پیرو «نامه» نوشته بود. تمام پاراگراف‌های اون فصل رو با «فراموش نمی‌کنیم» شروع کرده بود تا به ویژگی‌های مثبت اخلاقی که درباره دل‌پیرو مطرح کرده جلوه بیشتری ببخشه… یا درباره باتیستوتا نوشته بود اگه دهه ۸۰ تیم ملی آرژانتین رو با مارادونا به یاد بیاریم، دهه ۹۰ سمبل تیم ملی آرژانتین باتیستوتا بوده…

یک چنین برخوردهای آیکانیک یا شمایل‌سازانه با ستارگان فوتبال، باعث میشد که یادمون بیفته این بازیکن‌ها غیر از آمار، یه جنبه‌هایی داشته‌اند که از هم‌دوره‌هاشون متمایزشون می‌کرده.

حیرت‌آور بودن نمایش این وجوه تمایز رو وقتی بیشتر می‌تونین درک کنین که چند فصل این کتاب رو پشت سر هم بخونین. به‌ویژه درباره بازیکنان مطرح دهه ۹۰ و دهه ۲۰۰۰،‌ حس می‌کنین واقعا اون زمان متعلق به اون بازیکن بوده، اما وقتی در فصل بعدی بازیکن دیگری رو مطرح کرده، می‌بینین که نه! این یکی هم عجب اعجوبه‌ای بود… برای درک بیشتر این موضوع، پیشنهاد می‌کنم مثلا فصل‌های مربوط به پائولو مالدینی و فرانکو بارسی رو بخونین.

درباره بازیکنان ایرانی اما به نظر می‌رسه جانب احتیاط رو پیش گرفته بود و از دو سه بازیکنی یاد کرده بود که از دنیا رفته‌اند. جای خالی چهره‌های سرشناس حاضر فوتبال ایران در این کتاب خالی بود. خیلی دوست داشتم در ویرایش‌های بعدی بدونم علی دایی رو چه‌طوری معرفی خواهد کرد.

درباره بسیاری از بازیکنانی که هنوز بازی می‌کنن هم دوست داشتم ببینم بعدا تغییراتی داده میشه یا نه. مثلا درباره رونالدو از چندسال پیش که کتاب نوشته شد تا الان، چیزهای زیادی تغییر کرده. به احتمال زیاد اگر بنا بود کتاب رو ویرایش کنه، درباره خیلی از بازیکنان حاضر، چیزهای دیگری رو می‌نوشت.

برنامه زنده تلویزیونی و یک سوال اپیستمولوژیک

یک وجه بسیار جذاب دیگر درباره حمیدرضا صدر رو در یک برنامه زنده تلویزیونی شاهد بودیم، زمانی که سال‌ها پیش – قبل از اینکه بابت نویسندگی کتاب هم مطرح بشه – در یک نشست با عادل فردوسی‌پور و یکی از کارشناسان داوری درباره تقلب در داوری فوتبال بحث کردند.

در یکی از جام‌های جهانی، انقدر اشتباهات داوری زیاد شده بود، که ویژه‌برنامه اون جام، تصمیم گرفتند درباره تقلب صحبت کنند. کارشناس داوری در بخش اول برنامه اصرار داشت که داوران در موارد خاصی مجبورند به دستوراتی که خارج از فضای فوتبال بهشون داده میشه پایبند باشند. این رو گفت و شروع کرد به مثال زدن.

اون زمان فردوسی‌پور کتاب معروفش «فوتبال علیه دشمن» رو چاپ کرده بود. بنابراین فردوسی‌پور و صدر هم دنبال همون مثال‌ها رو گرفتند. این همراهی، باعث شد کارشناس داوری، مثال‌های رادیکال‌تری رو مطرح کنه.

جزئیات زیادی از دیالوگ‌ها یادم نیست، ولی بعد از میان‌برنامه، در بخش دوم، حمیدرضا صدر برنامه رو با این سوال از کارشناس داوری شروع کرد:

آقای فلانی شما اصلا از فوتبال لذت می‌برین؟

کارشناس داوری گفت:

معلومه من شغلم فوتباله. نزدیک به سی ساله که داور و کارشناس داوری هستم…

اما صدر بعد از این جواب، رفت در بحث فلسفی که شغل شما اگر فوتبال باشه معنیش این نیست که از فوتبال لذت می‌برین… بعد این مبحث اخلاقی رو پیش کشید که اگر برخی داوران در برخی شرایط در برخی بازی‌های سیاسی ممکنه مغرضانه داوری کنند، نباید طوری صحبت بشه که انگار قاعده اصلی فوتبال اینه. فردوسی‌پور هم وارد این فضای فلسفی شد و این ایده رو مطرح کرد که اگر چنین قاعده‌ای همگانی بود، فوتبال اساسا نمی‌تونست انقدر جذاب باشه و این‌همه طرفدار و هوادار در سراسر دنیا نمی‌تونستند اشتباهات داوری رو بپذیرند…

بعد از اون کارشناس داوری هم کوتاه اومد. به یادش آوردند که خودش هم اشتباهاتی غیرعمدی داشته… به این ترتیب، در ادامه، درباره ویدئوچک در تنیس و … صحبت شد و بررسی کردند که اگر یک روز در فوتبال قرار باشه بازی رو متوقف کنند تا ببینند اشتباه کرده‌اند یا نه، واکنش تماشاچی چه خواهد بود و آیا بازی از ریتم می‌افته یا نه. اون موقع هنوز VAR وجود نداشت.

عکس حمیدرضا صدر رو از footballi.net برداشتم. روحشون شاد.

مطالعه بیشتر:

اتاق خود را توصیف کنید: تمرینی برای افزایش بهره‌وری در تحقیقات میدانی

توصیف اتاق خود فقط یک تکنیک برای بهبود مهارت گزارش‌نویسی نیست. از این روش برای بهبود برنامه‌ریزی تحقیقات میدانی هم استفاده می‌کنند.

برای چه کسی اتاق خود رو توصیف کنید

اتاق خواب یا اتاق کار، محل کار، یا یک جایی که هر روز باهاش سر و کار دارین رو درنظربگیرین… حالا همون اتاق رو برای کسی که ندیده توصیف کنین.
اول توضیح می‌دین که مثلا یک فیل در اون جا میشه یا اول میگین که یه گلدون زیبا کنار پنجره دارین؟

واضحه که برای آدم‌های مختلف، ممکنه جزئیاتی که بگین فرق کنه. درسته؟

برای کشیدن نقشه معماری اتاق خود رو توصیف کنید

برای کشیدن نقشه اتاق، قاعدتا باید بگین که اتاق چه شکل هندسی داره: مستطیل، مربع، ذوزنقه، شکل L … بعد بگین چند تا در و پنجره داره و هر کدوم نسبت به هم کجا قرار گرفتند… چندتا میز و صندلی و اشیاء جاگیر در اون هست و هر کدوم کجای اون در و دیوارها قرار داده شدند… برای کشیدن نقشه اتاق، با توصیف گلدون زیبایی که گوشه اتاق گذاشتین، شروع نمی‌کنین. چون در این صورت، باز هم سوال نقشه‌کش این خواهد بود که این گلدون و میزش رو کجای اتاق گذاشتین؟ چون اون می‌خواد نقشه بکشه و باید اول بدونه اتاقی که توصیف می‌کنین اول چه شکلیه…

برای دعوت از یک مهمان ویژه اتاق خود رو توصیف کنید

حالا فرض کنین که می‌خواین تصمیم بگیرین یک مهمان ویژه رو به دفتر کار خودتون دعوت کنین.
دیگه اینکه چندتا پنجره و در داره خیلی مهم نیست و اون گلدون و فضای نشستن و نور و میز پذیرایی و… اهمیت بیشتری پیدا می‌کنه.

وقتی دسترسی به نفر بعدی نداری…

خیلی واضحه که اگر بدونین قراره گزارش رو برای چه نوع مخاطبی بنویسین،‌

  • ساختار گزارش،
  • نوع رسانه، مثلا متن یا عکس یا حتی ویدئویی بودن گزارش،
  • لحن و انتخاب کلمات،
  • مقدمه‌چینی یا رفتن سر اصل مطلب

و خیلی مسائل دیگه می‌تونه باعث بشه که انواع گزارش‌ها رو تهیه کنین.

دکتر زاویه در درس مطالعات تطبیقی هنر، این تمرین رو به ما یاد داد و کاری ندارم که این تمرین چقدر به درس مطالعات تطبیقی ربط داشت. ایشون یک روز از ما خواست که اتاق کار یا اتاق خوابمون رو توصیف کنیم. تاکید هم کرد که باید حتما جایی باشه که هر روز می‌بینیمش و به جزئیاتش کاملا مسلط هستیم… هفته بعد، توصیف مکتوب هر کدوم از ما رو داد به یه نفر دیگه تا بخونه. یه نفر سوم هم رفت پای تخته تا پلان هوایی چیزی که داره خونده میشه رو بکشه. در حین کشیدن پلان هم تاکید کرد که صاحب اتاق، هیچ توضیحی اضافه نکنه…

جالب اینجا بود که ما در طی هفته می‌دونستیم قراره چه فرایندی طی بشه و می‌دونستیم که وقتی توصیف اتاق رو ارائه می‌کنیم، نمی‌تونیم مثل ملانصرالدین دنبال نوشته‌مون راه بیفتیم و توضیح اضافه کنیم… ولی درک این فرایند و تشخیص اینکه از توصیف ما چه برداشتی خواهد شد، کار ساده‌ای نبود.

در این تمرین، تمام نکته این بود که از ابتدا درک کنیم نفر بعدی از ذهنیت و تجسم ما نسبت به اتاقمون خبر نداره… بنابراین باید طوری بهش اطلاعات بدهیم که کمترین ابهام رو براش پیش بیاریم.


کاربرد این تمرین در تحقیقات میدانی

حالا فرض کنین برای تحقیقات میدانی قراره به یه شهرستان دور سفر کنین و رفتن به اونجا هزینه قابل توجهی داره. یا فرض کنین در جایی باید تحقیق کنید که فقط یک بار شما رو راه میدن…

  • در این حالت مجبورین در طی فرایند تحقیق میدانی، طوری محیط رو اسکن کنین که هیچ چیزی از قلم نیفته.
  • در عین حال، تمرین توصیف اتاق خود، به شما کمک می‌کنه در فرصت کمی که دارین، اطلاعات غیراساسی رو فیلتر کنین و مولفه‌های اصلی رو خیلی سریع در محیط شناسایی کنین.
  • ضمنا این تکنیک کمک می‌کنه با دقت بیشتری تصمیم بگیرین که چه موقع به میزان کافی اطلاعات جمع‌آوری کردین. کی؟ زمانی که گزارش شما در غیاب شما بدون ابهام فهمیده بشه.

تهیه فرمت گزارش، پیش از مطالعات میدانی

اگر قبل از اینکه وارد تحقیقات میدانی بشیم، فهرست مطالب و سرفصل‌های اصلی گزارشی که می‌خوایم تهیه کنیم رو به طور دقیق مشخص کرده باشیم، با سرعت و دقت بیشتری می‌تونیم فرایند تحقیق رو پیش ببریم؛ خصوصا وقتی که تحقیقات میدانی در پیش داشته باشیم و بودجه و زمان، محدود باشه.

این رویکرد شاید با مطلبی که درباره بررسی نشانک ضعیف نوشتم به نظر برسه که متناقضه، ولی نباید فراموش کنیم که معمولا تحقیقات میدانی برای شناسایی وضعیت موجود انجام می‌شه و وضع موجود معمولا از روندهای اصلی و رویدادهای موثر گذشته شکل گرفته. ضمن اینکه یکی از سرفصل‌های تحقیق، می‌تونه همین باشه که چه نشانک‌های ضعیفی از تغییر روند در محیط مشاهده میشه… بنابراین همه چیز بستگی به این داره که از ابتدا تحقیق بابت رسیدن به چه پاسخ‌هایی صورت می‌گیره.

همتاگزینی در آینده پژوهی ربطی به ازدواج ندارد!

برای امتحان آینده پژوهی دنبال عبارت همتاگزینی میگشتم. اما با سایتهای متعددی آشنا شدم که برای انتخاب همتا در ازدواج ساخته شدند!

برای امتحان آینده پژوهی دنبال عبارت همتاگزینی می‌گشتم. با سایت‌های متعددی آشنا شدم که برای انتخاب همتا در ازدواج ساخته شدند!
خوشبختانه گوگل با تمام هوشمندی که داره، هنوز انقدر هوشمند نیست که نتایج سرچ من را با سرچ همکلاسی‌های دیگه انقدر متفاوت نشون بده که اونها همین را نبینند. بنابراین اکثرا به این نتیجه رسیده بودند که همتاگزینی ترجمه کاملا نامناسبیه چون اصلا وجود خارجی نداره! البته در گیر و دار این گشتن‌ها کسی برای ازدواج ثبت نام نکرد؛ یا اگر کرد، به ما نگفت.

بدسلیقگی در گزینش

یه کمی هم به نظرم همکلاسی‌ها بدسلیقگی کردند. نه در رابطه با همتاگزینی، بلکه در انتخاب سایت‌هایی که ممکن بود بهشون راه را نشن بده. مثلا مرکز پژوهشهای مجلس یک مقاله داره که به همتاگزینی درش اشاره شده. اگرچه خوندن یک مقاله طول دراز برای آشنایی با یه همچین عبارتی چنگی به دل نمیزنه، ولی بالاخره برای یادگرفتن یک روش، راهیه برای خودش.
یه سایت دیگه که در یک خط توضیح داده همتاگزینی چیه، دیکشنری آنلاین آبادیسه.

همتاگزینی چیه؟

در یکی از مراحل پیشرفته دلفی، خبره ها، خبره‌های دیگه رو معرفی می‌کنند. به این ترتیب دوتا اتفاق می افته:

۱- مشخص می‌شه که خبره‌های مرتبط با موضوع مورد پژوهش چه کسانی هستند.

۲- مشخص می‌شه که هر کدوم از افرادی که به عنوان خبره شناخته می‌شوند، با چه تخصص‌هایی معرفی می‌شوند. این دومی به این دلیله که ممکنه تخصص شناخته شده از یک کارشناس، چیزی باشه، ولی کارشناس‌های همتای خودش بدونند تخصص‌های دیگری هم داره یا با جزئیات بیشتری تخصصش را معرفی کنند.

خلاصه یه همچین چیزیه و خیلی هم عجیب نیست. توی عکس نوشتم که معادل انگلیسیش چیه. توی لینکی هم که به آبادیس دادم انگلیسیش هست.
ترجمه‌های عبارات تخصصی آینده پژوهی بعضا عجیب هستند. اما همونطور که در مورد نشانک ضعیف هم نوشتم، همین که ترجمه میشه از نشدنش بهتره.

با همتاگزینی با گالیله چه کار می‌شه کرد؟

کارکرد اصلیش در اینه که به اشباع نظری برسید. یعنی ببینید که معرفی خبره‌های موضوع مورد نظر، دارند تکراری می‌شوند. خوب این چه خاصیتی داره؟ بعدا می‌تونید استناد کنید که همه خبره‌ها همین را میگن.

ولی اگه همه یک چیز را نگن چی؟ خیلی بعیده که این اتفاق بیفته. قاعدتا اگر نظر خبره‌ها چندپاره باشه، یعنی هنوز همتاهای خودشون را خوب نگزیدند! بالاخره هرچی که باشه علمه و از چارچوب نظری مورد پذیرش دانشمندان خارج نیست؛ همون چیزی که بهش می‌گن پارادایم. بنابراین نهایتا ممکنه سه چهار نظر پرتکرار در بین همه خبره‌ها وجود داشته باشه که باز هم انحراف هستی‌شناختی از هم نمی‌تونند داشته باشند.

چرا؟ چون مثلا همون موقع که فکر می‌کردند زمین صافه هم همه فکر می‌کردند صافه. صاف نبود، ولی از نظر دانشمندان صاف بود. برای همین گالیله هم نتونست همتای خودش را برگزینه. طول کشید.

اینکه چرا گالیله برای به کرسی نشوندن اکتشافاتش مبارزه نکرد، خودش یه بحث دیگه است.

در روش تحقیق چطور؟

البته همیشه هم این نیست. ولی خلاصه چه حرف راست چه حرف ناراست را میتونند با همتاگزینی سبز کنند.

در دلفی و در سایر روش‌های تحقیق، زمانی به کار می‌ره که اطلاعات کافی و ادبیات دقیقی پیرامون موضوع مورد نظر وجود نداره. پس حرفی هم برای به کرسی نشوندن وجود نداره. این روش را استفاده می‌کنند تا نظرهای پراکنده تعداد زیادی خبره را داشته باشند و از کنار هم نشوندن نظرها، ادبیات یک علم را غنی کنند. مسلما نیاز به مکاتبه و صبر و حوصله داره و بسیار زمان بره.

نوشته‌های مرتبط: