دایناسور در شبکه‌های اجتماعی

وقتی که رو به انقراضی و خبر نداری!

یه اصطلاحی هست که به شرکت‌های قدیمی‌مآب کُند گردنه‌گیر که فکر می‌کنن به‌واسطه‌ی جایگاه فعلی‌شون جاودانه‌اند، میگن دایناسور…
این‌ها یکی از ویژگی‌هاشون اینه که چند وقت به چند وقت میان یه پستی در یه شبکه اجتماعی می‌ذارن، و بابت همون هم کلی ذوق می‌کنن و به به‌روز بودن و پویایی خودشون افتخار می‌کنن.

ازشون هم بپرسی، توضیح میدن که برای حفظ جایگاه‌شون باید همین روش رو حفظ کنن.

نوشته مرتبط:

کپی رایتینگ چیست و کپی رایتر کیست؟

کپی رایتینگ چیست؟ چطور میشه از این راه پول درآورد؟ آیا کپی رایتر شدن حتما باید شغل اصلی باشد؟ ویژگی‌های یک کپی خوب چیست؟ بهینه‌سازی برای سئو چگونه است؟

برای یه تمرین کلاسی به شرکت یکی از همکلاسی‌ها رفته بودیم. بین صحبت، میزبان گفت که دو نفر کپی‌رایتر مقیم دارند. چون داشتن تیم حقوقی به نظرم خیلی حرفه‌ای می‌اومد، زبان به کام نگرفتم و در این باره اظهار نظر کردم. چند تا جمله که در باب مزایای داشتن تیم حقوقی گفتم، میزبان متوجه اشتباهم شد و برای اولین بار با این کلمه آشنا شدم!

کپی رایتینگ چیست؟

نوشتن متن تبلیغاتی یا نوشتن متن‌های تخصصی برای توصیف ویژگی‌های محصولات یک کسب‌وکار مشخص یا نوشتن متن به سفارش یک کسب‌وکار برای یک کمپین یا چنین چیزهایی رو میگن کپی رایتینگ.

پس این کار می‌تونه هم یک شغل تمام‌وقت باشه، هم می‌تونه پاره وقت باشه، هم می‌تونه سرگرمی باشه و یکی از ویژگی‌هاش اینه که به صورت دورکاری هم میشه انجامش داد و اتفاقا بسیاری از کارفرماها ترجیح میدن از نیروهای فریلنس برای نوشتن متون تبلیغاتیشون استفاده کنن.

آیا مثلا کپشن اینستاگرام یا متن‌های کوتاه روی بسته‌بندی محصولات هم مصداق کپی رایتینگ محسوب میشن؟ بله! به همین سادگی. چرا؟

  • چون باید لحن و استایل و هویت کلامی برند رو منعکس کنند،
  • باید هدفمند نوشته بشن و اون هدف رو صاحب محصول تعیین می‌کنه؛ خواه توصیف ویژگی‌های فنی محصول باشه، خواه دعوت به خرید در جشنواره.

چطور میشه از کپی رایتینگ پول درآورد؟

چند حالت داره:

۱- کپی رایتینگ به عنوان یک تسک

ممکنه شما به صورت حرفه‌ای کپی رایتر نباشین. منظور این نیست که تخصصش رو نداشته باشین، بلکه وقتی می‌خواین رزومه بنویسین، عنوان شغلتون رو نمی‌نویسین کپی رایتر. در این حالت ممکنه حتی مشاعل رده بالایی داشته باشین مثل مدیر هنری یا مدیر بازاریابی یا مدیر برند… ولی به واسطه داشتن این مهارت، خودتون در نگارش خلاق یا در ویرایش متون آستین بالا بزنین و ساعت‌هایی رو طی هفته به این کار بگذرونین.

در این حالت شما دونه‌دونه بابت هر کپی پول نمی‌گیرین. بلکه یکی از تسک‌های شما در همون شغلی که هستین، اینه که در تولید محتوای متنی به تیم تولید محتوا کمک کنین.

۲- کپی رایتر به عنوان یک شغل

در این حالت شما باید به تناسبِ

  • تجربه و نمونه کارهای قبلی،
  • عرف بازار و قیمت این کار در صنایع مختلف،
  • و رسانه‌ای که قراره متن در اون استفاده بشه،

قیمت کار خودتون رو دربیارین. معمولا در این کار هم مثل هر کار دیگری، قیمت تک با قیمت پروژه‌ای فرق می‌کنه. مصداق پروژه چی می‌تونه باشه؟ مثلا طی ۶ ماه قراره برای یک پیج اینستاگرام کپشن بنویسین یا برای وبلاگ یک شرکت قراره مثلا ۲۰تا مطلب ۶۰۰کلمه‌ای بنویسین…

۳- کپی رایتینگ برای واسطه‌گری در فروش

یه حالت دیگه انواع سایت‌ها و پیج‌ها و کانال‌ها در شبکه‌های اجتماعی هستند که محتواهای متن‌محور می‌نویسند و به واسطه معرفی محصولات دیگران، از فروش، پورسانت می‌گیرند.

ویژگی‌های یک کپی خوب

فارغ از اینکه از این راه پول در آورده بشه یا نه، یه کپی خوب، باید این ویژگی‌ها رو داشته باشه:

  • هدف از نوشتنش مشخص باشه.
  • عنوانش در ضمن جذاب بودن، مشخص کننده که محتوا درباره چیه.
  • پیام رو به وضوح برسونه.
  • برای رسانه‌ای که قراره منتشرش کنه بهینه شده باشه.
  • قابلیت سئو شدن داشته باشه.

این مورد اخیر بسیار مهمه. یه متن ۱۵۰۰ کلمه‌ای نوشتنش ممکنه ۲:۳۰ ساعت طول بکشه. اما اگر Seo-Friendly نباشه، دوباره متخصص سئو ممکنه مجبور بشه همون مقدار وقت بذاره تا متن رو سئو فرندلی کنه!

متن بهینه برای سئو باید:

  • حاوی کلمات کلیدی باشه،
  • کلمات کلیدی در اون به صورت پراکنده استفاده شده باشند،
  • ساختار جملاتش طوری باشه که امکان لینک‌سازی داخلی رو برای متخصص سئو فراهم کنه.

برای همین بالاتر نوشتم که قبل از شروع به نوشتن، باید هدف رو از کارفرما بپرسین و ترجیحا کلمه یا عبارت کلیدی مورد نظرش رو ازش بخواهین.

به خواندن ادامه دهید:

داستان روانپزشک و شب عید و درمان از راه دور

داستان روانپزشکی که به دلیل شیوع کرونا کلینیکش مراجع نداره و در این شب عید دنبال راه‌حل می‌گرده: راه‌حلی‌های مجازی از راه دور…

گفت «هفته دیگه همین موقع، روز دوم عیده!»

پرسیدم «مگه کار شما هم فصلیه که شب عید و آخر سال داشته باشه؟»

گفت «به‌هرحال ملت ایام عیدی که به ما مراجعه نمی‌کنن، ضمن اینکه دو هفته است به خاطر کرونا اصلا مراجع نداریم. ضمنا منظورم اینه که شوخی‌شوخی شب عید شد! سال ۹۸ تموم شد…»

بنده‌خدا در این بحبوحه شب عیدی و مراعات‌های کرونا، دنبال مشتری جدید نمی‌گشت. بلکه پرونده‌های باز داشت که معتقد بود باید درمانشون متوقف نشه. درواقع می‌خواست به اون‌ها دسترسی داشته باشه. ولی مشکلی که داشت، این بود که نمی‌تونست همه کار رو با واتسپ و اسکایپ و این‌چیزا پیش ببره. در این دوهفته قرنطینه، هربار لازم بود بیمار رو ببینه، با ارتباط تصویری جلسه برگزار کرده بود، تا اینکه به نظرش رسیده بود این کفایت نمی‌کنه…

یه راهکاری می‌خواست تا بتونه به مراجعانش دسترسی منعطف‌تر و حرفه‌ای و موثر داشته باشه…

پرسیدم «برای تکمیل درمان مراجعانت چقدر می‌تونی هزینه کنی؟»

گفت «این رو شما بگین که تخصصش رو دارین.»

«سایت داری؟ اپلیکیشن داری؟ در حوزه تخصص شما سایت و اپلیکیشن متداوله؟ نمونه موفقی سراغ نداری پس؟ تیم هم نداری؟ اصولا این روش در دنیا اجرا میشه؟ فکر می‌کنی اینجا هم جواب میده؟»

جواب همه سوال‌های بالا رو «نه» درنظربگیرید!

باز برای اینکه مطمئن‌تر بشم که این داستان تا کی می‌تونه دنباله داشته باشه، پرسیدم «اگه داستان کرونا نبود، این مسیر رو انتخاب می‌کردی؟»

گفت «نه. اصلا ما به درمان از راه دور اعتقاد نداریم…»


یاد اون جوک افتادم که می‌گفت:

برای اینکه ملت رو خوشحال کنی، چیزی یادشون نده، براشون بستنی بخر.


به نظرم دلیل اینکه نمیشه از دور، روانپزشکی کرد، اینه که نمیشه از دور، بیمار رو قلقلک داد!

داستانک‌های مرتبط:

لایک و علیک لایک! و مخترع لایک که از اختراعش پشیمونه!

حتی در آن شبکه اجتماعی تخصصی هم بعد از حدود یک سال متوجه شدم بیشتر کسانی که سراغم میاند برای لایک زدن، افرادی تکراری هستند…

یادمه اوایل بعضی از شبکه‌های اجتماعی رفتار اعضاشون را محدود کرده بودند. مثلا در طول شبانه روز میتونستی حداکثر تعداد مشخصی لایک بزنی یا کامنت بنویسی تا به خیال خودشون باعث بشند اوضاع با شبکه‌های دیگه فرق کنه.

دید و بازدید در شبکه های اجتماعی

یکی از سایتهای اینچنینی که من هم قدیمها عضو بودم، یه سایت برای به اشتراک گذاشتن عکس بود به اسم ترکلنز، که الان به نظر میرسه فیلتره. این تو میومدی عکس میذاشتی با توضیحات فنی، و افراد میومدند کامنتهای فنی میدادند و امتیاز. اوایل به نظرم فوق‌العاده میومد سیاستشون. روزی بیست تا عکس را بیشتر نمیتونستی امتیاز و کامنت بدهی. عالی بود نه؟

  • من اون موقع سنم کم بود،
  • سایت بین المللی بود،
  • یه عده از عکاسهایی که در ترکلنز بودند، عکاسهای حرفه‌ای بودند،

بنابراین برام تا مدتی خارق‌العاده بود که آدمهایی از سراسر دنیا راجع به عکسی که گرفتم، نظر کارشناسی میدند. یه نکته اساسی این بود که نمیتونستند بدون کامنت دادن امتیاز بدهند. و از طرف دیگه، بابت فنی بودن کامنتها، افراد امتیاز میگرفتند. یعنی مثلا میتونستی تبدیل به آدمی بشی که نظرهاش طلایی بوده یا نقره ای بوده، از بس که امتیاز خوب گرفته بابت کامنتهاش.

اما بعد از حدود یک سال متوجه شدم بیشتر کسانی که سراغم میاند، افرادی تکراری هستند. حتی امتحان کردم متوجه شدم یه عده ای اگر یک بار براشون کامنت بذاری، یک بار برات کامنت میذارند…

و بعد از مدتی در فروم همون سایت، بحثهای طولانی ایجاد شد بین آدمهای قدیمی سایت، که این چه وضعشه؟ چرا کامنتها بیشتر جنبه خاله خانباجی بازی داره… و گلایه از اینکه مگه قرار نبود اینجا کسانی که عضو میشند، به بهتر شدن عکس دیگران کمک کنند…

حالا تصور کنید که مخترع لایک هم به اپوزیسیون پیوسته!

این قسمت بالا را خوندید؟ یه کمی طبیعیه که وقتی روزی بیست تا کامنت بیشتر نمیتونی بذاری، محدودش کنی به روابط صمیمی. نه؟

بله. ولی فیسبوک و اینستاگرام و شبکه‌های غیرتخصصی که از اول قرار نبوده محدودیتی برای لایک داشته باشند چی؟ وضعشون مشابه همین نیست؟

از بین کسانی که به نظر میرسه به نوعی گرفتار اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی هستند، یه عده لایک و علیک لایک میکنند، یعنی دائم سر میزنند تا از دیدن پستهای دوستانشون یا حساب‌هایی که دنبال می‌کنند عقب نمونند. یه عده هم که دوست دارند با لایک زدن و کامنت دادن، نقشی در بهبود شرایط اجتماعی بازی کنند.

مارک زاکربرگ از این نوع دوم خیلی راضیه ظاهرا. عجیب هم نیست دیگه. احتمالا یه چیزی ساخته بوده که به اجتماع جهانی کمک کنه. شاید یه جاهایی هم امثال زاکربرگ به هدفشون رسیده باشند. اما در مورد اون گروه اول، به نظر میرسه مخترع لایک که لایک را برای فیسبوک درست کرد، خیلی هم از اوضاعی که پدید آورده راضی نیست! یا مثلا در مقاله دیگری میخونیم که یکی از موسسان فیسبوک از کرده خودش پشیمونه!

واقعا؟!

من تحقیقی در مورد افرادی که در این مقاله‌ها راجع بهشون صحبت شده نکردم. کاری هم به کیفیت انسانیت این افراد ندارم. در محدوده دانش من هم نمیگنجه که یه پدیده شبیه فیسبوک برای اجتماع جهانی مثبته یا خودش باعث گسست اجتماعهای واقعی شده. ولی یه چیز را در مورد کارکرد روابط عمومی میدونم…

اگر هنوز در فیسبوک کار میکنی یا هنوز در آن سهامداری

همونطور که بالاتر گفتم تحقیق نکردم در مورد این افراد، اما قاعدتا واکنش این‌ها باید این باشه که تلاش کنند دیگه فیسبوکی وجود نداشته باشه مثلا… در غیر این صورت این هم میشه یه خبرسازی حرفه‌ای دیگه برای اینکه به یه بهانه‌ای دوباره فیسبوک مطرح بشه یا اینکه یه چیز دیگه به جای لایک به بازار بخورانند:

نه به لایک اعتیادآور، آری به این چیز جدیدی که خیلی بهتره!

اگر واقعا کسی از کارکرد شبکه‌های اجتماعی به ستوه آمده باشه، به جای اینکه فقط نوتیفیکیشن گوشیش را قطع کنه یا آخر هفته از شبکه‌های اجتماعی استفاده نکنه، احتمالا باید شغلش را هم عوض کنه و سرمایه‌ای که از این کار به دست آورده را صرف جبران مافات کنه. نه؟

لایک میخواهم ولی بی هشتگ و بی ارتقا

حالا برای مثال این هشتگ و پروموشنهای فیسبوکی اینستاگرام یه کمی مکانیزم لایک و علیک لایک را کم کرده و ممکنه تعدادی هم لایک بگیری که دقیقا ندونی از کجا به پستت دسترسی پیدا کردند. ولی خیلی شخصیه. یکی واقعا از لایک گرفتن درآمد کسب میکنه، یکی لایک میزنه که ابراز ارادت کنه، یکی هم داره تمرینی لایک جمع می‌کنه که یاد بگیره برای کاسبی…

پیشنهاد می‌کنم نوشته‌های مرتبط با کابرد نظریه بازی را بخونید.